11 آبان 1389 / 25 ذیقعده 1431 / 2 نوامبر 2010


 

 

رضاخان پهلوي پس از مدت‏ها تلاش در راه كسب قدرت بيشتر و موفقيت در خلع قاجار، دو روز پس از راي مجلس شوراي ملي در اعلام انقراض قاجار و آغاز رياست وي، براي تثبيت موقعيت سياسي و سلطنت دائمي خود، با انتشار اعلاميه‏اي، ضمن بر شمردن خدمات به اصطلاح بزرگ و درخشان خويش، اهداف آينده‏اش را اجراي عملي احكام شرع مبين اسلام وتامين رفاه عموم اعلام كرد. علاوه بر آن دستور داد تا قيمت نان كاهش يافته، مشروب فروشي‏ها تعطيل شوند. تاكيد سردار سپه بر اجراي احكام اسلام و تعطيل شدن مشروب فروشي‏ها، صرفاً نوعي تظاهر براي مردم فريبي بود. چرا كه او در سال‏هاي بعد، پرچمدار اسلام زدايي و نابودي مظاهر دين در كشور شد و خدمات زيادي به غربيان نمود.
 
شهيد حاج اسماعيل رضايي و شهيد طيب حاج رضايي، از بارفروشان ميدان بار تهران بودند كه در برپايي قيام 15 خرداد 1342 نقش مؤثري داشتند. پس از واقعه 15 خرداد، طيب حاج رضايي به عنوان يكي از محركين اصلي تحت تعقيب قرار گرفت به طوري كه فرمانداري نظامي تهران طي گزارشي ويژه، به شاه اعلام كرد شخص طيب حاج رضايي مسئوول اصلي اين اقدامات است. از آن پس، طيب حاج رضايي و اسماعيل رضايي دستگير شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژيم منفور پهلوي زير شكنجه‏ها مقاومت كردند. پايمردي آنان به حدي بود كه شهادت را بر عفو شاه خائن ترجيح دادند. شهيد طيب كه از كوثر وجود خميني بت شكن سيراب شده و زنده دست روح خدا بود، دربرابر همه شكنجه‏ها و سختي‏هاي زندان مقاومت كرد و مردانه ايستاد. او حاضر نشد از راه جديدي كه انتخاب كرده بود جدا شود و عليه نهضت اسلامي موضعي بگيرد. به همين دليل نيز وي به همراه اسماعيل رضايي، در دادگاه نظامي به اعدام محكوم و در يازدهم آبان 1342 تيرباران شدند. شهيد حاج اسماعيل رضايي در ذيل ورقه دادگاه چنين نوشت: اگر صد سال زندگي كنم، مرگ به اين سعادتمندي نخواهم داشت چرا تقاضاي عفو كنم و از اين سعادت درگذرم؟" رژيم با معرفي، محاكمه و اعدام طيب حاج رضايي و برادرش اسماعيل رضايي كه در بين مردم داراي نفوذ و محبوبيت بودند، قصد داشت تا قيام بزرگ مردمي و برخاسته از اعتقادات مذهبي مردم در 15 خرداد 42 را كه در راه دفاع و حمايت از يك مرجع ديني ابراز شده بود، يك جنجال وابسته به بيگانه و ايادي وابسته آنان در داخل تلقي كرده و عاملان آن را مشتي فرصت‏طلب و قلدر معرفي نمايد.
 
آيت‏اللَّه سيدرضا صدر در سال 1299ش (1339ق) در بيت علم و تقوا و مرجعيت در مشهد مقدس به دنيا آمد. پدر ايشان، آيت العظمي سيدصدرالدين صدر، از علما و مراجع بزرگ زمان بود و پس از رحلت حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، اداره حوزه علميه قم را به همراه دو تن از مراجع عصر بر عهده گرفت. ايشان همچنين برادر بزرگ امام موسي صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان است. سيدرضا مقدمات و سطح را در مشهد فرا گرفت و در 25 سالگي به همراه پدر بزرگوارش به حوزه قم عزيمت كرد. ايشان در قم از محضر آيات عظام سيدشهاب‏الدين مرعشي‏نجفي، سيدمحمد محقق داماد، سيدحسن صدر، سيدمحمد حجت كوه‏كمره‏اي، سيدحسين بروجردي و حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) استفاده برد و از چهل سالگي به تدريس دروس خارج پرداخت. اين عالم بزرگوار بر علوم معقول و منقول مانند تفسير، حديث، فقه، اصول، كلام، تاريخ، ادبيات عرب و عجم، حكمت و فلسفه و اخلاق و عرفان مسلط بود و با زبان‏هاي فرانسه و انگليسي نيز آشنايي داشت. قدرت ضبط و حافظه‏اش شگرف و از ويژگي‏هايش، زهد، تعبّد، تهجُّد، تواضع، صراحت لهجه، قلم زيبا و جذاب بود. همچنين اجتهاد و تقليد، تفسير سوره حجرات، قرآن‏شناسي، بانوي كربلا و ده‏ها كتاب ديگر از آثار ارزشمند آن عالم رباني مي‏باشند. آيت‏اللَّه سيدرضا صدر سرانجام در يازدهم آبان سال 1373 ش برابر با 26 جمادي الاول 1415 ق در هفتاد و سه سالگي در تهران بدرود حيات گفت و پس از تشييعي با شكوه، در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) به خاك سپرده شد.
 
روز دَحوُالارض براي اهل معني و صاحبان سير و سلوك، يكي از روزهاي مهم سال است كه شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان اعمال زيادي براي اين روز نقل مي‏كند. از جمله مي‏گويد: يكي از چهار روزي است كه روزه‏اش بسيار سفارش شده است و اين روزي است كه رحمت خدا در زمين منتشر گرديده است.
 
از طرف پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در ماه ذيقعده‏ي سال دهم هجري قمري به اهالي مدينه و قبيله‏هاي اطراف اعلام شد كه امسال، آن حضرت قصد زيارت خانه‏ي خدا و برپايى مراسم حج را دارد. به همين جهت، تعداد زيادي از مسلمانان به همراه آن حضرت عازم مكه شدند. پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در روز 25 ذيقعده‏ي سال دهم هجري قمري از مدينه حركت نمود و در مكاني به نام ذوالحليفه احرام بست. تمام همسران آن حضرت و يگانه دختر گراميش، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اين سفر همراه پيامبر(صلی الله علیه واله) بودند. حضرت علي(علیه السلام) نيز پس از مأموريت جهادي و تبليغي در منطقه‏ي يمن، به دستور پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در مراسم بزرگ حجةالوداع حضور يافت. چون حجّ اين سال آخرين حج پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) بود به حَجَّةُالوِداع مشهور گرديد. پس از پايان مراسم حجةالوداع هنگام بازگشت به مدينه، در مكاني به نام غدير خم،پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در اجتماع يكصد هزار نفري، حضرت علي(علیه السلام) را به فرمان خداوند متعال به جانشيني خودمنصوب فرمود و همگان با اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) بيعت كردند.
 
ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني پدر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، مشهور به "ميرزا بزرگ" از وزراي نامي‏ايران در عهد فتحعلي شاه قاجار بود. وي اديب و دانشمندي فاضل به شمار مي‏رفت و شخصيتي كاردان و با تدبير بود و براي انجام امور اصلاحي كوشش فراوان انجام داد. اثباتُ النَّبَويَّةُ الخاصه، احكام الجهاد و اسباب الرشاد و الجهادية الصغري (كه ديباچه‏ي اين هر دو كتاب اثر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، پسر وي مي‏باشد) از جمله آثار ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني است.
 
استقلال طلبان اندونزي و نيروهاي هلندي موافقت نامه معروف به موافقت نامه نيروهاي هلندي كه ازاوت سال1945ميلادي با قيام آزاديخواهانه دكتراحمد سوكارنو و محمد حتي رهبران استقلال اندونزي روبرو شده بودند بناچار خاك اين سرزمين را ترك كردند. گفتني است كه جنگ استقلال مردم اندونزي چهارسال بطول انجاميد و سرانجام به موجب اين موافقت نامه جنگ پايان پذيرفت تاهنگام خاتمه اين جنگ اين سرزمين هندهلند خوانده مي‎شد و پس از پيروزي استقلال طلبان اين كشور به نام اندونزي خوانده شد. اندونزي بطوررسمي دردسامبر سال1949 ميلادي مستقل شد.
 
كشور الجزاير ازفرانسه مستقل شد. اين كشورازسال1830ميلادي مورد هجوم قواي فرانسه قرارگرفت كه همزمان با اين تهاجمات مقاومت‎هاي وسيع و پيگيرانقلابيون الجزايري نيزبرضد استعمارآغازشد. درسال1882ميلادي الجزايربخشي ازفرانسه اعلام شد و متعاقب آن جنبش استقلال طلبانه مردم الجزايربه رهبري اميرعبدالقادرو روحاني مبارز الجزايري شدت بيشتري يافت بطوريكه تشنجات ناشي از آن به اعلام خودمختاري وسپس استقلال و برقراري حكومت جمهوري دراين كشور منتهي شد.
 
نيكلاي ايووانوويچ لوباچوفْسْكي رياضي‏دان برجسته روسي در دوم نوامبر 1793م در نزديكي شهر گوركي روسيه در خانواده‏اي فقير به دنيا آمد و در كودكي پدر را از دست داد. وي از خردسالي، نبوغ و استعداد فراواني ازخود نشان داد به طوري كه پس از طي دوران متوسطه و دانشگاه، در 21 سالگي به استادياري و سپس استادي دانشگاه غازان رسيد و در 34 سالگي به رياست آن دانشگاه برگزيده شد. او رسالات و مقالات متعددي در باب مباحث مختلف رياضي نگاشت ولي شهرت عمده‏اش، به دليل بدعت و نوآوري عظيم و موفقيت‏آميزي است كه در هندسه از خود بر جاي گذاشته است. در آن زمان، هندسه اقليدس، مهم‏ترين و تنها منبع موثق و قابل استفاده رياضي دانان بود و تنها يكي از اصول آن با نام اصل پنجم اُقليدُس، مورد اختلاف اساتيد رياضي قرار داشت. در اين زمان و در حالي كه طي مدت بيست قرن گذشته، اقليدس رياضي دان شهير يوناني، خالق و قهرمان مطلق هندسه به شمار مي‏رفت و هيچ گاه اين فكر به ذهن كسي خطور نمي‏كرد كه كسي به آن خللي وارد آوَرَد، لوباچوفسكي، بدون توجه به آن، در زمينه بسط و گسترش هندسه از هيچ تلاشي فروگذار نكرد. او پس از تحقيق و تلاش فراوان، گام‏هاي موثري در انتشار هندسه برداشت و ثابت كرد كه اصل پنجم اقليدس قابل اثبات نمي‏باشد. هندسه لوباچوفسكي را مي‏توان هندسه‏اي دانست كه از خواص سطحي كروي بحث مي‏كند، حال آن‏كه در هندسه اقليدس، همواره، سخن از سطوح مسطح بوده است. به عبارتي ديگر، لوباچوفسكي هم در سرنگون كردن كاخ رفيع هندسه اقليدسي كه دو هزار سال برافراشته بود، تاثير مهمي داشت و هم در پيدايش انقلاب علمي جهان نقش مهمي ايفا كرد. نيكلاي لوباچوفسكي سرانجام در 24 فوريه 1856م در 63 سالگي درگذشت.
 
ميل اوژيه شاعر و نمايش‏نامه‏نويس معروف فرانسوي در دوم نوامبر 1820م در فرانسه به دنيا آمد و و در هشت سالگي با خانواده‏اش در پاريس اقامت گزيد. وي در دوران دبيرستان، به سبب تيزهوشي فراوان، بسيار زود مورد توجه قرار گرفت و پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي در رشته حقوق، به وكالت دعاوي پرداخت. در اين هنگام اوژيه راه ادب و شعر را برگزيد و به قلمرو تئاتر پا نهاد. وي طي مدتي بعد چندين نمايش‏نامه نوشت و به روي صحنه برد كه برخي از آنها پيروزي‏هايى نيز به دست آوردند. اوژيه در اين زمان به عنوان نويسنده طبقه كاسب پولدار و كسي كه اولين نمونه مكتب ذوق سليم، را عرضه كرده است، به مردم شناسانده شد. بنيان‏گذاران مكتب ذوق سليم بر ضدتمايل رمانتيك و افسانه‏اي، چه در عالم هنر و چه در زندگي، قيام كردند. مردم طبقه متوسط نيز كه از مبالغه و شگفت‏انگيزي رمانتيسم خسته شده بودند، اين مكتب را سخنگوي خود دانستند و به آن رو آوردند. اوژيه در سال 1850م نمايش‏نامه داماد آقاي پواريه را نگاشت و موفقيت فراواني كسب كرد. اين نمايش‏نامه، پرده گويايى از محيط فرانسه را پيش چشم مي‏گذارد و جدال طبقه نجبا با طبقه نوكيسه را بيان مي‏كند؛ ضمنِ اينكه از نكته‏پردازي‏هاي هوشيارانه و طنزهاي بسيار لطيف و دلنشين برخوردار است. پس از اين نمايش‏نامه، نفوذ عظيم اوژيه بر مردم آشكار گشت و تا مدت‏ها پايدار ماند. از اميل اوژيه نمايش‏نامه‏هاي ديگري نيز بر روي صحنه رفت كه كمدي منثور ازدواج اولمپ، ماده شيران بي نوا، مردم بي‏شرم و شيرها و روباه‏ها از آن جمله‏اند. با اين حال، اوژيه پس از چند شكست، نمايش‏نامه نويسي را كنار گذارد و با صحنه وداع كرد. اوژيه از نمايش‏نامه‏نويسان نيرومند قرن نوزدهم فرانسه به شمار مي‏آيد و توانسته است به كمديْ، حالت جدي لازم را برگردانَد. بينش وي از هر نوع تلخي و گزندگي بركنار و حتي در هجو و انتقاد نيز از گرمي و عطوفت انساني برخوردار است. اميل اوژيه هم‏چنين چند نمايش نامه، تاريخي نوشت كه مشهورترين آنها ماجراجو و فلوت نواز نام داشتند اما شهرت وي مرهون كمدي‏هاي اوست. در بيشتر كمدي‏هاي اوژيهْ وقايعِ نمايشْ، بيشتر از جدال ميان پول و شرف مايه مي‏گيرد. اميل اوژيه از نويسندگان طبيعت‏گرايي است كه تاثير نمايش نامه‏هاي آنها در نويسندگان اواخر قرن نوزده به بعد آشكار شده است. طبيعت‏گرايان معمولاً صحنه را سكويي براي بحث درباره مسائل و كج‏رفتاري‏هاي متداول مي‏انگاشتند. اميل اوژيه سرانجام در بيست و پنج فوريه 1889م در شصت و نه سالگي درگذشت.
 
در هنگامه جنگ جهاني اول، در دوم نوامبر 1917م آرتور جِيمز بالْفور، وزير امور خارجه وقت انگلستان اعلاميه‏اي را كه به نام او، به اعلاميه بالفور معروف شد، صادر كرد و در آن، بر لزوم فراهم نمودن زمينه براي تشكيل رژيم صهيونيستي در سرزمين فلسطين اشغالي تاكيد كرد. اعلاميه بالفور حاكي از اين مطلب بود كه دولت انگلستان با تشكيل دولت يهودي در فلسطين موافق است و همه توان خود را براي تأسيس چنين دولتي به كار خواهد گرفت. هفت ماه پس از صدور اين اعلاميه، سرزمين فلسطين، طي نبرد نيروهاي انگليسي با قواي عثماني، به تصرف بريتانيا درآمد. اين عمليات كه در چارچوب اجراي اعلاميه بالفور به وقوع پيوست، باعث شد تا حكومت نظامي انگليس بر فلسطين حكم‏فرما گردد. اين رويداد، زمينه ساز انتقال تدريجي يهوديان جهان با كمك و مساعدت انگليسي‏ها و سرمايه داران يهودي به فلسطينِ تحت اشغال بريتانيا شد. هنگام صدور اعلاميه بالفور، فلسطين هنوز به طور كامل از نيروهاي عثماني تخليه نشده بود و جمعيت يهودي آن از چهل هزار نفر تجاوز نمي‏كرد. اين تعداد يهودي در مقابل جمعيت پانصد هزار نفري اعراب فلسطين اقليت كوچكي به شمار مي‏آمد، ولي پس از اشغال فلسطين توسط نيروهاي انگليسي و اعطاي قيموميت اين سرزمين به انگليسي‏ها از طرف جامعه ملل، تعداد مهاجرين يهودي به فلسطين، طي مدت كوتاهي به حدود يك‏صد و پنجاه هزار نفر رسيد. در سال 1922م، اعلاميه بالفور با حذف ماده مربوط به ايجاد دولت يهود، در جامعه ملل به تصويب رسيد. از اين پس، تمام كوشش صهيونيست‏ها، صرف جذب و جلب مهاجران يهودي از اقصي نقاط جهان به فلسطين گرديد. زماني كه بالفور اعلاميه خود را صادر كرد، قوم يهود فقط يازده درصد كل جمعيت فلسطين را تشكيل مي‏داد. در اين اعلاميه، 89 درصد ساكنان بومي و عرب فلسطيني كه در حقيقت مالك 97 درصد اراضي اين كشور كهن بودند، با قيد عبارت جوامع غير يهود، ناديده گرفته شدند. سرانجام سي و يك سال پس از صدور اين اعلاميه استعماري و هجده سال پس از مرگ بالفور، رژيم نژاد پرست صهيونيستي، با سلب كليّه حقوق مردم فلسطين و غصب سرزمين‏هاي آنان، در چهارم مه سال 1948م اعلام موجوديت نمود. انگلستان نيز به وعده خود عمل كرد و از آن پس تاكنون به همراه امريكا و ديگر كشورهاي غرب از مهم‏ترين پشتيبانان صهيونيست‏هاي نژادپرست در غصب سرزمين‏هاي اسلامي، تأسيس رژيم اسرائيل و آواره كردن و قتل عام مسلمانان فلسطيني بوده است.
 
روابط امريكا و شوروي پس از جنگ جهاني دوم هر از چند گاهي رو به تيرگي مي‏نهاد. اما مهم‏ترين و خطرناك‏ترين بحران در روابط امريكا و شوروي، كه جهان را در لبه پرتگاه جنگي ويرانگر قرار داد، بر سر استقرار پايگاه‏هاي موشكي شوروي در كوبا رخ داد. امريكايى‏ها نخستين بار در سپتامبر 1962م از ساختمان سكوهاي پرتاب موشك در كوبا اطلاع يافتند. عكس‏هايى كه طي نيمه اول ماه اكتبرِ آن سال به وسيله هواپيماهاي جاسوسي امريكا از كوبا برداشته شد، استقرار موشك‏هاي بُرد متوسط و قاره‏پيماي روسي را در كوبا تاييد كرد. جان كِنِدي، رئيس جمهور وقت امريكا نيز براي مقابله با خطري كه امنيت امريكا را تهديد مي‏كرد يك شوراي جنگي تشكيل داد. در اين شورا پيشنهادات مختلفي از جمله تهاجم نظاميِ همه جانبه به كوبا و اشغال نظامي اين كشور يا بمباران سكوهاي پرتاب موشك در كوبا اعلام شد. در ادامه، جان كِنِدي، در 22 اكتبر 1962م به مردم امريكا اعلام خطر كرد كه دولت شوروي دست به احداث پايگاه‏هاي موشكي در كوبا زده و استقرار اين موشك‏ها در فاصله يك‏صد مايلي سواحل امريكا، امنيت اين كشور را به خطر مي‏اندازد. كندي هم‏زمان با اين اخطارْ، اعلام كرد كه دولت شوروي بايد پايگاه‏هاي موشكي خود را از كوبا برچيند. وي به دنبال آن، فرمان محاصره دريايى كوبا را براي جلوگيري از ارسال تجهيزات جديد موشكي شوروي به كوبا صادر كرد. هم‏زمان با آغاز محاصره دريايى كوبا، چندين كشتي حامل موشك‏هاي روسي عازم اين كشور بودند و نيكيتا خروشچُف، رهبر شوروي، بي‏اعتنا به محاصره دريايى كوبا از طرف ناوگان جنگي امريكا، به كشتي‏هاي روسي فرمان داد به راه خود ادامه دهند. در روز 26 اكتبر، خروشچف اعلام كرد كه موشك‏هاي روسي در صورتي از كوبا برچيده خواهند شد كه امريكا هم پايگاه‏هاي موشكي خود را در نزديكي مرز شوروي در تركيه جمع آوري كند. امريكا اين پيشنهاد را رد كرد و در روزهاي آخر اكتبر 1962م، هر لحظه احتمال برخوردي بين كشتي‏هاي امريكا و شوروي در خط محاصره دريايى كوبا وجود داشت كه خروشچف در آخرين لحظه، تن به مصالحه داد و جهان از خطر يك جنگ وحشتناك هسته‏اي و به تعبيري جنگ جهاني سوم رهايي يافت. مصالحه امريكا و شوروي مبتني بر اين توافق بود كه شوروي، پايگاه‏هاي موشكي خود را از كوبا برچيد و دولت امريكا هم متقابلاً اطمينان دهد كه كوبا را به طور مستقيم يا غير مستقيم، مورد حمله قرار نخواهد داد.