11 آبان 1389 / 25 ذیقعده 1431 / 2 نوامبر 2010
11 آبان 1389 / 25 ذیقعده 1431 / 2 نوامبر 2010
11 آبان 1389 / 25 ذیقعده 1431 / 2 نوامبر 2010
آيتاللَّه سيدرضا صدر در سال 1299ش (1339ق) در بيت علم و تقوا و مرجعيت در مشهد مقدس به دنيا آمد. پدر ايشان، آيت العظمي سيدصدرالدين صدر، از علما و مراجع بزرگ زمان بود و پس از رحلت حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، اداره حوزه علميه قم را به همراه دو تن از مراجع عصر بر عهده گرفت. ايشان همچنين برادر بزرگ امام موسي صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان است. سيدرضا مقدمات و سطح را در مشهد فرا گرفت و در 25 سالگي به همراه پدر بزرگوارش به حوزه قم عزيمت كرد. ايشان در قم از محضر آيات عظام سيدشهابالدين مرعشينجفي، سيدمحمد محقق داماد، سيدحسن صدر، سيدمحمد حجت كوهكمرهاي، سيدحسين بروجردي و حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) استفاده برد و از چهل سالگي به تدريس دروس خارج پرداخت. اين عالم بزرگوار بر علوم معقول و منقول مانند تفسير، حديث، فقه، اصول، كلام، تاريخ، ادبيات عرب و عجم، حكمت و فلسفه و اخلاق و عرفان مسلط بود و با زبانهاي فرانسه و انگليسي نيز آشنايي داشت. قدرت ضبط و حافظهاش شگرف و از ويژگيهايش، زهد، تعبّد، تهجُّد، تواضع، صراحت لهجه، قلم زيبا و جذاب بود. همچنين اجتهاد و تقليد، تفسير سوره حجرات، قرآنشناسي، بانوي كربلا و دهها كتاب ديگر از آثار ارزشمند آن عالم رباني ميباشند. آيتاللَّه سيدرضا صدر سرانجام در يازدهم آبان سال 1373 ش برابر با 26 جمادي الاول 1415 ق در هفتاد و سه سالگي در تهران بدرود حيات گفت و پس از تشييعي با شكوه، در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) به خاك سپرده شد. |
استقلال طلبان اندونزي و نيروهاي هلندي موافقت نامه معروف به موافقت نامه نيروهاي هلندي كه ازاوت سال1945ميلادي با قيام آزاديخواهانه دكتراحمد سوكارنو و محمد حتي رهبران استقلال اندونزي روبرو شده بودند بناچار خاك اين سرزمين را ترك كردند. گفتني است كه جنگ استقلال مردم اندونزي چهارسال بطول انجاميد و سرانجام به موجب اين موافقت نامه جنگ پايان پذيرفت تاهنگام خاتمه اين جنگ اين سرزمين هندهلند خوانده ميشد و پس از پيروزي استقلال طلبان اين كشور به نام اندونزي خوانده شد. اندونزي بطوررسمي دردسامبر سال1949 ميلادي مستقل شد. |
كشور الجزاير ازفرانسه مستقل شد. اين كشورازسال1830ميلادي مورد هجوم قواي فرانسه قرارگرفت كه همزمان با اين تهاجمات مقاومتهاي وسيع و پيگيرانقلابيون الجزايري نيزبرضد استعمارآغازشد. درسال1882ميلادي الجزايربخشي ازفرانسه اعلام شد و متعاقب آن جنبش استقلال طلبانه مردم الجزايربه رهبري اميرعبدالقادرو روحاني مبارز الجزايري شدت بيشتري يافت بطوريكه تشنجات ناشي از آن به اعلام خودمختاري وسپس استقلال و برقراري حكومت جمهوري دراين كشور منتهي شد. |
نيكلاي ايووانوويچ لوباچوفْسْكي رياضيدان برجسته روسي در دوم نوامبر 1793م در نزديكي شهر گوركي روسيه در خانوادهاي فقير به دنيا آمد و در كودكي پدر را از دست داد. وي از خردسالي، نبوغ و استعداد فراواني ازخود نشان داد به طوري كه پس از طي دوران متوسطه و دانشگاه، در 21 سالگي به استادياري و سپس استادي دانشگاه غازان رسيد و در 34 سالگي به رياست آن دانشگاه برگزيده شد. او رسالات و مقالات متعددي در باب مباحث مختلف رياضي نگاشت ولي شهرت عمدهاش، به دليل بدعت و نوآوري عظيم و موفقيتآميزي است كه در هندسه از خود بر جاي گذاشته است. در آن زمان، هندسه اقليدس، مهمترين و تنها منبع موثق و قابل استفاده رياضي دانان بود و تنها يكي از اصول آن با نام اصل پنجم اُقليدُس، مورد اختلاف اساتيد رياضي قرار داشت. در اين زمان و در حالي كه طي مدت بيست قرن گذشته، اقليدس رياضي دان شهير يوناني، خالق و قهرمان مطلق هندسه به شمار ميرفت و هيچ گاه اين فكر به ذهن كسي خطور نميكرد كه كسي به آن خللي وارد آوَرَد، لوباچوفسكي، بدون توجه به آن، در زمينه بسط و گسترش هندسه از هيچ تلاشي فروگذار نكرد. او پس از تحقيق و تلاش فراوان، گامهاي موثري در انتشار هندسه برداشت و ثابت كرد كه اصل پنجم اقليدس قابل اثبات نميباشد. هندسه لوباچوفسكي را ميتوان هندسهاي دانست كه از خواص سطحي كروي بحث ميكند، حال آنكه در هندسه اقليدس، همواره، سخن از سطوح مسطح بوده است. به عبارتي ديگر، لوباچوفسكي هم در سرنگون كردن كاخ رفيع هندسه اقليدسي كه دو هزار سال برافراشته بود، تاثير مهمي داشت و هم در پيدايش انقلاب علمي جهان نقش مهمي ايفا كرد. نيكلاي لوباچوفسكي سرانجام در 24 فوريه 1856م در 63 سالگي درگذشت. |
ميل اوژيه شاعر و نمايشنامهنويس معروف فرانسوي در دوم نوامبر 1820م در فرانسه به دنيا آمد و و در هشت سالگي با خانوادهاش در پاريس اقامت گزيد. وي در دوران دبيرستان، به سبب تيزهوشي فراوان، بسيار زود مورد توجه قرار گرفت و پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي در رشته حقوق، به وكالت دعاوي پرداخت. در اين هنگام اوژيه راه ادب و شعر را برگزيد و به قلمرو تئاتر پا نهاد. وي طي مدتي بعد چندين نمايشنامه نوشت و به روي صحنه برد كه برخي از آنها پيروزيهايى نيز به دست آوردند. اوژيه در اين زمان به عنوان نويسنده طبقه كاسب پولدار و كسي كه اولين نمونه مكتب ذوق سليم، را عرضه كرده است، به مردم شناسانده شد. بنيانگذاران مكتب ذوق سليم بر ضدتمايل رمانتيك و افسانهاي، چه در عالم هنر و چه در زندگي، قيام كردند. مردم طبقه متوسط نيز كه از مبالغه و شگفتانگيزي رمانتيسم خسته شده بودند، اين مكتب را سخنگوي خود دانستند و به آن رو آوردند. اوژيه در سال 1850م نمايشنامه داماد آقاي پواريه را نگاشت و موفقيت فراواني كسب كرد. اين نمايشنامه، پرده گويايى از محيط فرانسه را پيش چشم ميگذارد و جدال طبقه نجبا با طبقه نوكيسه را بيان ميكند؛ ضمنِ اينكه از نكتهپردازيهاي هوشيارانه و طنزهاي بسيار لطيف و دلنشين برخوردار است. پس از اين نمايشنامه، نفوذ عظيم اوژيه بر مردم آشكار گشت و تا مدتها پايدار ماند. از اميل اوژيه نمايشنامههاي ديگري نيز بر روي صحنه رفت كه كمدي منثور ازدواج اولمپ، ماده شيران بي نوا، مردم بيشرم و شيرها و روباهها از آن جملهاند. با اين حال، اوژيه پس از چند شكست، نمايشنامه نويسي را كنار گذارد و با صحنه وداع كرد. اوژيه از نمايشنامهنويسان نيرومند قرن نوزدهم فرانسه به شمار ميآيد و توانسته است به كمديْ، حالت جدي لازم را برگردانَد. بينش وي از هر نوع تلخي و گزندگي بركنار و حتي در هجو و انتقاد نيز از گرمي و عطوفت انساني برخوردار است. اميل اوژيه همچنين چند نمايش نامه، تاريخي نوشت كه مشهورترين آنها ماجراجو و فلوت نواز نام داشتند اما شهرت وي مرهون كمديهاي اوست. در بيشتر كمديهاي اوژيهْ وقايعِ نمايشْ، بيشتر از جدال ميان پول و شرف مايه ميگيرد. اميل اوژيه از نويسندگان طبيعتگرايي است كه تاثير نمايش نامههاي آنها در نويسندگان اواخر قرن نوزده به بعد آشكار شده است. طبيعتگرايان معمولاً صحنه را سكويي براي بحث درباره مسائل و كجرفتاريهاي متداول ميانگاشتند. اميل اوژيه سرانجام در بيست و پنج فوريه 1889م در شصت و نه سالگي درگذشت. |
در هنگامه جنگ جهاني اول، در دوم نوامبر 1917م آرتور جِيمز بالْفور، وزير امور خارجه وقت انگلستان اعلاميهاي را كه به نام او، به اعلاميه بالفور معروف شد، صادر كرد و در آن، بر لزوم فراهم نمودن زمينه براي تشكيل رژيم صهيونيستي در سرزمين فلسطين اشغالي تاكيد كرد. اعلاميه بالفور حاكي از اين مطلب بود كه دولت انگلستان با تشكيل دولت يهودي در فلسطين موافق است و همه توان خود را براي تأسيس چنين دولتي به كار خواهد گرفت. هفت ماه پس از صدور اين اعلاميه، سرزمين فلسطين، طي نبرد نيروهاي انگليسي با قواي عثماني، به تصرف بريتانيا درآمد. اين عمليات كه در چارچوب اجراي اعلاميه بالفور به وقوع پيوست، باعث شد تا حكومت نظامي انگليس بر فلسطين حكمفرما گردد. اين رويداد، زمينه ساز انتقال تدريجي يهوديان جهان با كمك و مساعدت انگليسيها و سرمايه داران يهودي به فلسطينِ تحت اشغال بريتانيا شد. هنگام صدور اعلاميه بالفور، فلسطين هنوز به طور كامل از نيروهاي عثماني تخليه نشده بود و جمعيت يهودي آن از چهل هزار نفر تجاوز نميكرد. اين تعداد يهودي در مقابل جمعيت پانصد هزار نفري اعراب فلسطين اقليت كوچكي به شمار ميآمد، ولي پس از اشغال فلسطين توسط نيروهاي انگليسي و اعطاي قيموميت اين سرزمين به انگليسيها از طرف جامعه ملل، تعداد مهاجرين يهودي به فلسطين، طي مدت كوتاهي به حدود يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد. در سال 1922م، اعلاميه بالفور با حذف ماده مربوط به ايجاد دولت يهود، در جامعه ملل به تصويب رسيد. از اين پس، تمام كوشش صهيونيستها، صرف جذب و جلب مهاجران يهودي از اقصي نقاط جهان به فلسطين گرديد. زماني كه بالفور اعلاميه خود را صادر كرد، قوم يهود فقط يازده درصد كل جمعيت فلسطين را تشكيل ميداد. در اين اعلاميه، 89 درصد ساكنان بومي و عرب فلسطيني كه در حقيقت مالك 97 درصد اراضي اين كشور كهن بودند، با قيد عبارت جوامع غير يهود، ناديده گرفته شدند. سرانجام سي و يك سال پس از صدور اين اعلاميه استعماري و هجده سال پس از مرگ بالفور، رژيم نژاد پرست صهيونيستي، با سلب كليّه حقوق مردم فلسطين و غصب سرزمينهاي آنان، در چهارم مه سال 1948م اعلام موجوديت نمود. انگلستان نيز به وعده خود عمل كرد و از آن پس تاكنون به همراه امريكا و ديگر كشورهاي غرب از مهمترين پشتيبانان صهيونيستهاي نژادپرست در غصب سرزمينهاي اسلامي، تأسيس رژيم اسرائيل و آواره كردن و قتل عام مسلمانان فلسطيني بوده است. |
روابط امريكا و شوروي پس از جنگ جهاني دوم هر از چند گاهي رو به تيرگي مينهاد. اما مهمترين و خطرناكترين بحران در روابط امريكا و شوروي، كه جهان را در لبه پرتگاه جنگي ويرانگر قرار داد، بر سر استقرار پايگاههاي موشكي شوروي در كوبا رخ داد. امريكايىها نخستين بار در سپتامبر 1962م از ساختمان سكوهاي پرتاب موشك در كوبا اطلاع يافتند. عكسهايى كه طي نيمه اول ماه اكتبرِ آن سال به وسيله هواپيماهاي جاسوسي امريكا از كوبا برداشته شد، استقرار موشكهاي بُرد متوسط و قارهپيماي روسي را در كوبا تاييد كرد. جان كِنِدي، رئيس جمهور وقت امريكا نيز براي مقابله با خطري كه امنيت امريكا را تهديد ميكرد يك شوراي جنگي تشكيل داد. در اين شورا پيشنهادات مختلفي از جمله تهاجم نظاميِ همه جانبه به كوبا و اشغال نظامي اين كشور يا بمباران سكوهاي پرتاب موشك در كوبا اعلام شد. در ادامه، جان كِنِدي، در 22 اكتبر 1962م به مردم امريكا اعلام خطر كرد كه دولت شوروي دست به احداث پايگاههاي موشكي در كوبا زده و استقرار اين موشكها در فاصله يكصد مايلي سواحل امريكا، امنيت اين كشور را به خطر مياندازد. كندي همزمان با اين اخطارْ، اعلام كرد كه دولت شوروي بايد پايگاههاي موشكي خود را از كوبا برچيند. وي به دنبال آن، فرمان محاصره دريايى كوبا را براي جلوگيري از ارسال تجهيزات جديد موشكي شوروي به كوبا صادر كرد. همزمان با آغاز محاصره دريايى كوبا، چندين كشتي حامل موشكهاي روسي عازم اين كشور بودند و نيكيتا خروشچُف، رهبر شوروي، بياعتنا به محاصره دريايى كوبا از طرف ناوگان جنگي امريكا، به كشتيهاي روسي فرمان داد به راه خود ادامه دهند. در روز 26 اكتبر، خروشچف اعلام كرد كه موشكهاي روسي در صورتي از كوبا برچيده خواهند شد كه امريكا هم پايگاههاي موشكي خود را در نزديكي مرز شوروي در تركيه جمع آوري كند. امريكا اين پيشنهاد را رد كرد و در روزهاي آخر اكتبر 1962م، هر لحظه احتمال برخوردي بين كشتيهاي امريكا و شوروي در خط محاصره دريايى كوبا وجود داشت كه خروشچف در آخرين لحظه، تن به مصالحه داد و جهان از خطر يك جنگ وحشتناك هستهاي و به تعبيري جنگ جهاني سوم رهايي يافت. مصالحه امريكا و شوروي مبتني بر اين توافق بود كه شوروي، پايگاههاي موشكي خود را از كوبا برچيد و دولت امريكا هم متقابلاً اطمينان دهد كه كوبا را به طور مستقيم يا غير مستقيم، مورد حمله قرار نخواهد داد. |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}